سرنا،_مهدی باقری کارگردان مستند «پیرپسر» ضمن روایت سرگذشت ۱۰ ساله این مستند، از به روز بودن سوژه آن پس از گذشت یک دهه در جامعه امروز، ابراز تأسف کرد.
مهدی باقری کارگردان مستند «پیر پسر» همزمان با عرضه اینترنتی این مستند، درباره ساخته خود توضیح داد: این مستند را ۱۰ سال پیش ساختم، آن زمان به مدت ۵ سال اجازه نمایش این فیلم به دلیل سیاهنمایی صادر نشد، امروز متأسفم در حالی فیلم دیده میشود که هنوز همان وضعیت در جامعه وجود دارد و حتی بدتر هم شده است!
وی در توضیح فرآیند ساخت این مستند گفت: در سال ۸۹ تحت ورکشاپی قرار گرفتیم که بودجهاش برمبنای یک حمایت خارجی به یک تهیهکننده اعطا شده بود. قرار شد ما سه فیلم با بیان اول شخص درباره موضوعات شخصی خود بسازیم. فیلم من همین «پیر پسر» بود. این سه فیلم ساخته شد و تا دیماه ۸۹ هر سه فیلم آماده بود. اولین نمایش ما در خانه سینما در سال ۹۰ اتفاق افتاد که برای آن نیازی به مجوز نداشتیم. متأسفانه از آن به بعد دیگر فیلم من اکران نداشت و تنها دیویدی آن میان بچههای مستندساز دست به دست میشد تا سال ۹۴ که فیلم یک نمایش در جشنواره «سینماحقیقت» داشت که جلوی ادامه همان اکران را هم گرفتند. بعد از آن، فیلم دیده نشد تا این روزها که روی پلتفرم «هاشور» در دسترس همگان قرار دارد؛ گویی همه مشکلات حل شده است!
روایت یک پسر ناخلف و طلبکار!
این مستندساز درباره موضوع محوری «پیرپسر» توضیح داد: فیلم من درباره مشکل کوچکی بود که در سال ۸۹ بین من و پدرم رخ داد. آن سال نزدیک ۶ سال بود که من با پدرم برسر مسائل مالی و ورشکستی چندباره او در آن سالها صحبت نکرده بودم. آن شرایط بهانهای شد برای من تا با رویکرد روایی یک پسر ناخلف و طلبکار که بهدنبال توجیه خودش است، سراغ آدمهای مختلف بروم و درباره موقعیت اقتصادی و اجتماعی خودم صحبت کنم. تا اواخر فیلم هم پدرم را دلیل همه این شرایط میدانستم که نتوانسته من را در یک موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوب قرار دهد. به عبارتی فیلم درباره آدمهایی است که همه چیز را گردن دیگری میاندازند و این وضعیتی است که امروز هم در جامعه شاهدیم؛ همه مسئولیتها را به گردن دیگری میاندازیم، چه آدمهای معمولی و چه آدمهای مسئول و سیاستگذار!
در فیلم اشاره میشود پدرم هنوز دارد تلاش میکند تا به استقلال اقتصادی برسد اما هر چه تلاش میکند به نتیجه نمیرسد. همینطور درباره پدربزرگم این مسئله مطرح میشود که ناگزیر از مهاجرت از یزد به حاشیه شهر تهران شده است. نکته اینجاست که گویی ما در جامعهای زندگی میکنیم که اجازه «بالغ شدن» به معنای عام کلمه را به ما نمیدهد وی با ابراز تأسف از اینکه فیلمش بعد از ۱۱ سال همچنان به معضلی بهروز در جامعه اشاره میکند، گفت: به نظر میرسد در این فضا مشکلات نه تنها حل نشده که در مواردی بیشتر و شدیدتر هم شده است. آدمها میخواهند استقلال مالی داشته باشند تا یک زندگی بسازند اما ناتوانند. حتی در فیلم اشاره میشود پدرم هنوز دارد تلاش میکند تا به استقلال اقتصادی برسد اما هر چه تلاش میکند به نتیجه نمیرسد. همینطور درباره پدربزرگم این مسئله مطرح میشود که ناگزیر از مهاجرت از یزد به حاشیه شهر تهران شده است. نکته اینجاست که گویی ما در جامعهای زندگی میکنیم که اجازه «بالغ شدن» به معنای عام کلمه را به ما نمیدهد.
باقری تأکید کرد: این فیلم درباره «بالغ نشدن» است. چه من، چه پدرم و چه پدربزرگم هیچکدام نتوانستیم یک فضای مستقل که بتوانیم با آرامش در آن زندگی کنیم را برای خود بهوجود بیاوریم. چه پدر و پدربزرگم، چه من به عنوان یک جوان ۳۰ ساله در زمان ساخت فیلم که بهدنبال یک استقلال نسبی، کار هم میکند اما به نتیجه نمیرسد و مجبور است دست به فرافکنی بزند و دیواری کوتاهتر از خانواده و بهخصوص پدرانمان هم پیدا نمیکنیم.
بابک خرمدین استثنا بود، اما…
این مستندساز در پاسخ به این پرسش که تأخیر در استقلال فرزندان از خانواده به دلایل اقتصادی چقدر میتواند منشأ بروز اتفاقات تراژیکی مشابه ماجرای بابک خرمدین باشد، تأکید کرد: مورد بابک یک مورد استثنا بود و از آنجایی که او از دوستانم بود میگویم که حتی خودش هم تصور نمیکرد با چنین شرایطی مواجه شود. اینطور تصور کنید در خانوادههایی به معنای واقعی پدر و مادر و فرزند عاشق یکدیگر و مجبورند در کنار هم زندگی کنند. برخی خانوادهها هستند که فرزندانشان هیچگاه نمیتوانند از آنها جدا شوند. نتیجه این وابستگیها شاید به قتل منجر نشود اما حتماً در این قبیل زندگیها شاهد بار سنگینی از ناکامی در خانوادهها هستیم. آدمهای بهشدت مستعد که حتی نتوانستهاند به آرزوهای کوچک خود برسند. بحرانهای اجتماعی ما خیلی اوقات ریشه در ناکامیهای فردی ما در خانوادهها دارد. باید ریشه خیلی از بحرانها را در خانوادهها جستجو کنیم. خانوادههایی که خود محصول واکنشهای اجتماع هستند و اقتصاد تنها یکی از متغیرهای کوچک دخیل در شرایط آنان است.
وی ادامه داد: پارامترهای بسیاری وجود دارد که باعث میشود یک خانواده روند طبیعی خود را طی نکند، فرزند آن خانواده نتواند در سن ۲۰ سالگی به استقلال برسد و سراغ زندگی خود برود. این خانوادهها با انباشت عقدهها، آرزوها و نیازهایی مواجه میشوند که نمیتوانند پاسخگوی آن باشند. ۱۰ سال پیش فکر میکردند چرا باید مشکل اقتصادی را به این شکل در فیلم مطرح کنم. حتی همکارانم متوجه نشدند که این یک تمثیل و موقعیت دراماتیک است. یک دوگانگی در آن فیلم وجود دارد که باعث میشود درون و بیرون هر یک از ما بسیار متفاوت باشد. برخی آدمها که بیرون خوبی دارند اما وقتی به آنها نزدیک میشویم میگوییم ایکاش هیچوقت به آنها نزدیک نشده بودیم.
وقتی مستندسازان از جامعه عقبتر هستند
کارگردان «پیرپسر» درباره مهمترین تجربه خود در فرآیند ساخت این مستند هم گفت: دو تجربه مهم در این مستند داشتم، یکی در زمان ساخت بود. اولین صحنهای که فیلمبرداری کردیم مربوط به حضور مادرم در مغازه بود و قرار داشتیم اگر به اهدافی که در فیلمنامه داریم نرسیدیم، اساساً کار را ادامه ندهیم و این مستند را نسازیم. بعد از سکانس آمدم گفتم جمع کنیم برویم برای سکانسهای بعد، محمد حدادی که فیلمبردار کار بود اما گفت چطور میگویی برویم؟ کلی زمان برد تا به تیم خودم بگویم که من در این مستند قرار است دو نفر باشم، یکی مهدیای که کارگردان است و میخواهد مستند بسازد، یکی همین فردی که مقابل دوربین است. رسیدن به این تفاهم تجربه مهمی بود.
وی ادامه داد: دومین اتفاق هم برای خودم زمان رونمایی از فیلم در خانه سینما رخ داد که بعد از اکران همکاران خودم بسیار برخورد بدی با من داشتند. رفتارهای بدی نسبت به شخصیت من داشتند. بعدها برخی مقاله نوشتند و برخی دیگر بهعنوان فیلم ماندگار از این مستند یاد کردند اما یادم نمیرود آن روز چه برخوردهایی با من داشتند. آنها هم نمیتوانستند این تفکیک را داشته باشند که من کارگردان با منی که در فیلم حضور دارد شخصیت متفاوتی دارم و هنوز هم برخی با همان ذهنیت و شناخت با من برخورد میکنند! من فکر میکردم جامعه سینمای مستند ما باید جلوتر از جامعه خودمان باشد اما در این ۱۰ سال متوجه شدم که عقبتر است.
این مستندساز گفت: وقتی من برای اولینبار فیلم را برای جمعی از خانوادهها به نمایش گذاشتم، در قیاس با واکنشهایی که در اکران خانه سینما داشتم، تازه متوجه شدم جامعه مستندساز ما چقدر از جامعه عقبتر است. یادم نمیرود من فیلم را برای جمعی از خانمها نشان دادم که فرزندانی در سنین مختلف داشتند، اما آنقدر تحتتأثیر فیلم قرار گرفتند که برخی از آنها من را دعوت کردند تا بگویند با فرزندانشان صحبت کردهاند. فیلم من اساساً درباره همین گفتگو کردن است. جامعه باهوشتر و بیواسطهتر از خودمان با فیلمهای ما مواجه میشوند.