برای شما هم پیش اومده وقتی با کسی همصحبت میشید گذر زمان را حس نکنید؟ دقیقا مصاحبه با مریم الماسی همچین حسی را برای من داشت.
مریم الماسی دختری پویا و خوش انرژی یا بهتر بگم یک پزشک با روحیهی بسیار مثبته که سه ساعت مصاحبه برای من مثل نیم ساعت گذشت. شاید عجیب باشه که چرا باید از زندگی و تجربههای یک پزشک در مجلهی مد کمد سارک براتون بگیم اما اگه همراهمون باشید، قول میدم شما هم گذر زمان را با خوندن این مطلب حس نکنید.
مریم قصهی ما، تا دوران دانشجویی چه به لحاظ خانواده و چه به لحاظ محیط، در جمع علمی و آکادمیک بوده. مثلا دبیرستان فرزانگان میرفته و بعد هم بخاطر علاقهاش در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران قبول شده. اما اینا را گوشهی ذهنتون داشته باشید که با وجود اینکه مادر مریم جراح هست اما چون علاقه به خیاطی داشت گاهی برای مریم در بچگی لباس میدوخته یا به روایت دوستان مریم، مریم در دوران دبیرستان یواشکی سر کلاس زیر میز گاه گداری بافتنی دست میگرفته و یهچیزایی تفریحی میبافته که من فکر میکنم همین چیزها بیتاثیر در تصمیمهای آیندهی مریم نبوده.
مریم و دوستانش خیلی اتفاقی در سال دوم دانشگاه با کلاسهای جهاد دانشگاهی آشنا میشن و هر کدوم یه کلاسی را ثبتنام میکنند که اینجا انتخاب مریم کلاسهای طراحی لباس بوده و کمکم علاقش به رشتهی طراحی لباس شکل میگیره. نکتهی جالب اینکه مریم همزمان، رشتهی پزشکی و علاقش به طراحی لباس را مدیریت میکرده؛ خودش میگفت گاهی تکالیف کلاسهای طراحی لباس را در دانشگاه انجام میداده. در مدت زمان تحصیلش هم چندتا شوی مانتو و لباسهای بافتنی میذاره که خیلی بازخورد خوبی هم از اساتید موسسه و هم از خریداران میگیره. وقتی برای طرح پزشکی به اطراف کرمان میره دیگه کمکم نتیجه میگیره باید تغییر رشته بده و مسیر فشن را حرفهایتر ادامه بده و برای یکی از بهترین دانشگاهای فشن دنیا یعنی FIT اقدام به اپلای کنه. اینجا دقیقا جاییه که مریم خیلی اصولی روند تغییر را پیشمیگیره. برای اینکه با دانشگاه مریم و رتبهی جهانیش بیشتر آشنا بشید میتونید به این مطلبمون سر بزنید تا از بهترین دانشگاههای فشن دنیا کسب اطلاع کنید. از اونجایی که فقط میخواستم برای FIT اقدام کنم رفتم سراغ سایت دانشگاهش؛ شرایط تعیین شده برای پذیرش و پورتفولیو FIT خیلی مشخص بود بخاطر همین از دوران طرح پزشکیم شروع به آمادهسازی پورتفولیو کردم و چندتا کلاس دیگه هم رفتم. اساتید این کلاسها ذهن من را برای فشن جهانی آماده کردند. من در این کلاسها یاد گرفتم که فشن فقط برند و طراح لباس نیست بلکه برای ارائهی یک کالکشن به یک تیم احتیاج هست مثل استالیست وعکاس که همه با هم همکاری میکنند. یا اینکه وقتی در مورد یک برند تحقیق میکنم باید ببینم در چه دورهای کار میکردند و تولیدات اون برند را بر اساس روح زمانهاش بررسی کنم. در کل با این کلاسها من تفکر عمیقتری نسبت به فشن پیدا کردم چون اساتیدم علاوه بر دید آرتیستی، ذهن بیزینسی هم داشتند. همونطور که گفتم برای اپلای FIT لازم بود من پورتفولیوی دو بخشی داشته باشم که شامل دیزاین و خیاطی میشد که برای هر دو قسمتش کلاس رفتم. اما کار دیگهای که انجام دادم این بود که شروع به سرچ شغلهای پایهای در فشن کردم که چه مهارت و نرم افزارهایی برای استخدام لازم دارند. به ما در موسسه کرل (CorelDRAW) آموزش میدادند در صورتی که کاربردی نبود و با سرچ کردن فهمیدم نرمافزارهایی مثل ایلاستریتر و فتوشاپ برای پیدا کردن شغل مفیدتر هستند. کلاس زبان میرفتم چون پلهی اول ارتباط برقرار کردن هست که خیلی مهمه. در کنارش هم اطلاعاتم را در مورد برندها و فشنشوها بالا میبردم که بعدها خیلی به کارم اومد. خوب توی اون دورهی دو ساله که من ایران گذروندم طراحی دوخت و طراحی لباس از هم جدا بود اما در کل چون من تقریبا 11 سال پیش کلاس میرفتم، اون موقعها بیشتر طراحی لباس را به دوختن و اجرای لباس میدونستند. اما در FIT همزمان این دو بخش را پیش میبردند. در دورهی لیسانس FIT، دروس پایهای را در دو سال اول، آموزش میدادند مثل درپینگ(draping) الگوسازی، خیاطی، مهارتهای کامپیوتری مثل فتوشاپ، ایلاستریتور و نرم افزارهای سهبعدی، تاریخ هنر و زبان. تقریبا در دوسال اول، هر ترم دیزاین و کالکشنبندی هم داشتیم. با این گفتههای مریم حسابی تو فکر رفتم که در دانشگاههای ایران برای دورهی لیسانس طراحی لباس هیچ تمرکزی روی هیچ شاخهای نیست و حتی در دورهی فوق لیسانس که به اصطلاح باید تخصصیتر باشه، گروه طراحی لباس و پارچه یک گروه میشن و به نظرم اوضاع بدتر میشه؛ شاید یکی از دلایل اصلی شکاف دانشگاه و صنعت همینه، چون فارغالتحصیلان همهی زمینهها را به شکل کلی آموزش سطحی دیدند و هیچ مهارت عمیق و تخصصی ندارند. بعد به مریم گفتم: با توجه به رزومهی قویای که داری دوست دارم اول نظرت را در مورد کارآموزی در حوزهی فشن بگی. که مریم با خنده گفت: بحث کارآموزی تخصص منه؛هفتهی اول دانشگاه که هنوز رسمی هم شروع نشده بود من اینترنشیپ (کارورزی) با حقوق پیدا کردم. چون من ترس اینو داشتم که دیر شروع کردم و از بقیه عقب هستم یا مثلا از ایران اومدم و شاید اطلاعاتم نسبت به کسانی که اینجا هستند کمه (البته بعدها متوجه شدم اصلا اینطور نیست) و از طرفی هم درآمد داشتن برام مهم بود، بخاطر همین خیلی سریع پیگیر کارآموزی شدم. مرتب برای کمپانیهای مختلف درخواست کارآموزی میفرستادم. حتی برندهایی که دوست داشتم را هر فصل درخواست میدادم و ریجکت میشدم؛ بخاطر اینکه من هنوز سال اولی بودم و خیلی از کارآموزیها برای سال بالاییها بود. تقریبا همه جای دنیا این بحث برای کارآموزی هست که البته متناسب با سیاست کمپانیها متفاوته. اینجا بعضی از کمپانیها حقوق پرداخت میکنند و بعضی دیگه فقط تاییدیه برای گذروندن واحد کارآموزی دانشگاه میدن. اما به نظرم به شکل کلی جایی که حقوق پرداخت میکنند، از کارآموز هم انتظار کار درست دارند در نتیجهی با شیوهی درست انتقال تجربه، تلاش میکنند که از کارآموز یک نیروی فعال برای تیم بسازند. البته که به روحیهی خود شخص هم بستگی داره چون در کارآموزی کسی کنار دست آدم نمیشینه که کار را از اول یاد بده فقط یه توضیح کلی میدن؛ خود فرد باید فعال باشه و پرسوجو کنه و در محیط کار مهارتش را افزایش بده. اما در کل یکی از چیزهایی که به نظرم مهمه این که کمپانیها با احترام با کارآموزها رفتار کنند.اگه برای کاری که درست انجام دادند ازشون تشکر و قدردانی بشه، کارهای سخت را هم با انگیزهی بیشتری انجام میدهند. از طرف دیگه هم، کارآموز خودش را عضوی از تیم بدونه و کار را متعلق به خودش؛ اینجوری با دقت بیشتر کار پیش میره. اولین جایی که کارآموزی رفتم کمپانی مسپروداکشن MGF Sourcing بود که بخاطر تولیدات انبوه، وظیفهی من گزارش ترندها بود و در کنار ریسرچ باید کارهایی با فتوشاپ و ایلاستریتر هم انجام میدادم که در واقع چون این مهارتم را در پرتفولیو نشان داده بودم این فرصت کاری برام مهیا شد. مریم بعد از دو سالِ اول تحصیلش در دانشگاه فشن FIT، در مسابقهی دانشگاهی شرکت میکنه که رقیبهای سرسخت و قوی داشته و در نهایت جزء برندههای این مسابقه بود؛ که نقطهی عطفی برای خودباوری مریم میشه. از اینجا مریم به این دیدگاه میرسه که “من چون از ایران اومدم نه تنها هیچ ایرادی ندارم بلکه با دید متفاوتی که دارم در این محیط فشن خیلی پذیرفته شده هستم و آیندهی شغلی خوبی هم در انتظارم هست.” بعد از اون در سال 2020 جایزهی met costume institute را میگیره و در سال سوم دانشگاه هم به مرحلهی مصاحبهی مسابقه CFDA راه پیدا میکنه. خوب در دوران قرنطینه با دورکاری من در آلتوزارا موافقت شد. به چند جهت این اتفاق برای من خیلی خوب بود، هم از لباسهای آلتوزارا خوشم میاومد هم تیم خوبی داشت و از اونجایی که من بافتنی را به عنوان تخصص دوسال دوم انتخاب کرده بودم، در بخش طراحی لباسهای بافتنی مشغول به کار شدم. رئیس من فارغالتحصیل سنمارتین لندن بود و در برندهایی مثل Marc Jacobsو Calvin Klein سابقهی کار داشت و همکاری با اون برام تجربه کاری فوقالعادهای بود. از طرفی چون اسم این برند در رزومهی کاری من اومده بود، بعد از مدتی از برندهایی مثل Michael Kors، Thom Browneو The Row پیشنهاد کار بهم شد. اما در نهایت تصمیم گرفتم به عنوان دستیار طراح در بخش لباسهای بافتنی در همین آلتوزارا مشغول به کار بشم. خوب بستگی داره اون برند چه محصولاتی را تولید کنه و چقدر تیمش بزرگ یا کوچیک باشه. اما به شکل کلی در بخش طراحی یک برند لباس، یک کریتیو دایرکتور و یا یک طراح ارشد داره؛ زیر مجموعهی این بخش دیزاینرها هستند که میتونند در بخشهای مختلفی مثل Knitwear، Woven و Print باشند. تیمهایی هم هستند که به تیم دیزاین کمک میکنند مثل Technical Design، Fabric Development و Fabric Design که در واقع پارچه را طراحی نمیکنند بلکه با جستوجو پارچهی مناسب را به تیم طراحی میرسونند. ایده از یک جلسه شروع میشه. جوزف آلتوزارا ایدهای را مطرح میکنه؛ گاهی با عکس و توضیحات، گاهی هم در حد یک ایدهی ساده و فقط چیزی که به ذهنش رسیده را بیان میکنه. معمولا در این جلسهی ایدهپردازی یک استالیست و مشاور جمع ما را همراهی میکنند. مثلا برای کالکشن پاییز ،2022 تم مجموعه دریا بود که مشخصا به ملوان و پریدریایی هم قرار بود اشاره بشه. بعد از مطرح کردن ایدهی اصلی، بخش جذاب اما کوتاه ریسرچ شروع میشه که هر گروه متناسب با فعالیت بخششون، سرچ کردن را با دیدگاه آرتیستی شروع میکنند. تیم ما که بخش بافتنی (knit) هست در طی ریسرچ برای این کالکشن به مدلهای مختلف بافتنیهای جزایر انگلستان رسیدیم که اغلب زنهای ماهیگیرها اونها را میبافند مثل fisherman sweater. از طرفی در طی جلسات با گروههای دیگه مشخصات کالکشن منسجمتر پیشمیره مثلا تیم woven میگه در بعضی از لوکها میتونند از پولک استفاده کنند و اینجا تیم ما تلاش میکنه نوعی بافتی را ایجاد کنه که تداعی کنندهی پولک باشه. به مرور زمان و در طول جلسات شکل کلی مجموعه بیشتر مشخص میشه و به تایید اصلی میرسه. خوب اول از همه افزایش قیمتها برام خیلی عجیب بود و وقتی به دلار تبدیل میکردم و کیفیتها را مقایسه میکردم برام عجیبتر هم میشد. در طول زمان اقامتم در ایران با بعضی از دوستان طرح لباس که صحبت کردم متوجه شدم مشکل اولیه تولید کنندگان ایرانی تهیه مواد اولیه هست که اگر بخوان با کیفیت بیشتر باشه قیمتها خیلی بالاتر میشه. یا در ایران کسی نمیتونه به شکل مزون محصولات بافتنی تولید کنه چون مشکلات و هزینهی تهیهی مواد اولیه برای تولیدات کم خیلی بیشتره. اما به عنوان نقطه قوت در بعضی از لباسهای مردونه جزئییات خیلی خوبی هست که اگه واقعا تولید خود ایران باشه نشون دهندهی پتانسیل بالای اون برند هست. ولی در کنارش من فکر میکنم مرچندایزینگ در چرخهی صنعت فشن ایران خیلی ضعیف عمل میکنه. مثلا فروشگاه به ظاهر خیلی مدرن و شیک هست اما لباسهایی که ارائه میده هدفی پشتش نیست. من وقتی تصمیم گرفتم از رشتهی پزشکی به دنیای فشن بیام باید بین این دو راهی بزرگ انتخاب میکردم که من میتونم پزشک باشم و با درآمد و موقعیت شغلی بالایی که دارم از فشن لذت ببرم یا اینکه خلق کنم و از درست کردنش فقط لذت ببرم. از بیرون فشن با بلاگرها، استایلیستها و زرق و برقش دیده میشه در صورتی که دیزاین اصلا جزء این بخش از فشن نیست و اینها مربوط به بیزینس هست. من این را میدونستم که دنیای دیزاین با بیزینس فشن خیلی متفاوت هست. تقریبا اکثر دیزاینرها درآمدهایی خیلی بالایی ندارن و درصد کمی از طراحان هستند که در موقعیت کریتیودایرکتور درآمد و توانایی مالی بالایی دارند. واسه این میگم که بدونید اصل فشن علاقه هست. اگه زرق و برق فشن چشمتون را گرفته به سمت بیزینس برید نه طراحی و دیزاین. وقتی تصمیم به اپلای برای رشتهی طراحی لباس گرفتی چطوری خودت را آماده کردی؟
با توجه به دورهی طراحی لباس که گذرونده بودی حالا چطوری برای ورود به فضای آکادمیک فشن مهارت بیشتری کسب کردی؟
حالا که تقریبا با شیوهی آموزشی ایران و آمریکا آشنا هستی میتونی برامون به شکل کلی سیستم هر دو را مقایسه کنی؟
اما در دو سال دوم باید یک گرایش انتخاب میکردیم و آموزشها تخصصی میشدند. در واقع باید بین گرایشهای لباس بافتنی، لباس روزمره، لباس برای مراسمهای خاص، لباس زیر و یا لباس بچه یکی را انتخاب و دو سال به شکل متمرکز روی این شاخه کار میکردیم.
به شکل کلی بگم من در دو سال اول دانشگاهم تقریبا با تعدادی برند همکاری کردم که نتایج مفیدش را بعد دیدم. چونکه اینجا ورود به بازار کار رابطهی مستقیمی با سوابقت در کارآموزی داره. خیلی مهمه که قبلا با چه کمپانیهایی و تحت چه شرایطی همکاری کردی و بخاطر همینه که بعضی از فارغ التحصیلان هنوز شغل حرفهای ندارند چون کارآموزی نرفتند.چه شرایطی را هر دو طرف باید رعایت کنند که کارآموزی برای طراحی لباس منصفانه پیش بره؟
مریم از تجربیات کارآموزی در طراحی لباس و شرح وظایفت بیشتر برامون بگو؟
یکی دیگه از تجربیات خوبم در بخش تکنیکال دیزاین برند Philip lim بود. این برند کیفیت خیلی بالایی داره و در حین کار متوجه شدم چشم تکنیکال دیزاینر چیزهایی رو میبینه که من اصلا بهشون توجه نمیکردم. در واقع اونجا کسی به من مستقیم آموزش نمیداد اما توی این کارآموزی با دیدن مهارت افراد تیم، شیوهی کار و پروسهی تولید یک لباس از نزدیک، کلی تجربه کسب میکردم.
از برندهای دیگه که تجربهی کار داشتم باهاشون برند CAMI NYC بود که تخصصی لباسهای سیلک تولید میکردند و چون تیم دیزاینشون بزرگ نبود کارهایی که من انجام میدادم مثل یک دستیار دیزاینر بود. تجربهی لذت بخشی بود چون یکی از کارهایی که طراحی کردم به تولید رسید و سال بعدش در فروشگاه، طراحی اجرا شدهی خودم را دیدم.
با برندهای دیگه مثل Dennis Basso که یک برند لاکژریتری بود هم کار کردم؛ یک کم خسته کننده بود اما در کل خوب بود. یکی دیگه از کارآموزیهام با Adam Lippes بود که چون برند پر طرفداری هست، متقاضی برای اینترشیپ زیاد داره. در واقع چون نیروی کار مجانی بود کارآموز زیاد میگرفتند اما مسئولیتی برای انجام دادنش نبود بخاطر همین بیکاری در اون فضا برام خوشآیند نبود.
اینجا Veronica Beard یک برند تازه نفس و پر فروش هست و تیم خیلی قوی با دیزاینرهای با سابقهای داره. در واقع جایی هست که میتونی یاد بگیری یک برند چطوری میتونه اینقدر پر فروش باشه. کارآموزی من در این برند، بخش پارچه بود. اما قسمت خوبش این که میز کارم جایی بود که جلسات دیزاینرها و فیتینگ لباس اتفاق میافتاد و من در جریان خیلی از اتفاقات قرار میگرفتم و در نهایت، بودن در اون تیم برام خیلی آموزنده بود.
اینها تجربههای اصلی کارآموزی من بود که در طی دوسال اول دانشگاه داشتم…از مسابقههای فشن تا خودباوری و شروع کارنامهی حرفهای
در ادامهی این مسابقات ، استاد مریم، اون را برای شغلی در برند لباس Cole Haan معرفی میکنه و این دختر فعال و پویا اولین شغل رسمی خودش را در ترم پنجم دانشگاهیش قبل از شروع پاندمی به دست میاره اما بخاطر همهگیری کرونا و شرایط قرنطینه مدت زمان زیادی اونجا نمیمونه. مریم همزمان با گذروندن کلاسها به صورت آنلاین تصمیم میگیره از اینجا به بعد با توجه به رزومهای که برای خودش ساخته فقط برای برندهایی درخواست کارآموزی بده که علاقه بهشون داره مثل اسکاردلارنته، هررا، آلتوزارا…مریم برامون از شروع کارت در برند آلتوزارا بگو؟
مریم میخوام از این قسمت مصاحبه به بعد ما را بیشتر با سیستم و سازوکار فشن جهانی آشنا کنی و از تجربیاتت استفاده کنیم.اول بهمون بگو که در بخش طراحی چه افراد و تیمهایی وجود دارند؟
یک لباس از ایده تا اجرا چه روندی را در برند آلتوزارا طی میکنه؟
در میتینگهای بعدی متریال و رنگ انتخاب میشه و از اینجا تیم دیزاین شروع میکنه به اسکچ زدن و طرح لباسها با جزییات بیشتر شکل میگیره. بعد از تایید طرحهای نهایی، تیمهای دیزاین tech pack درست میکنند که شامل اسکچ، توضیحات جزئیات لباس، اندازگیریهای لباس و هر اطلاعات فنی که سازندهی لباس نیاز داره داشته باشه.
بعد وارد مرحلهی اجرا و تهیهی نمونهی اولیه میشه که ممکنه این نمونه (Prototype) چند مرتبه تکرار بشه و با تغییراتی هم مواجه بشه. در نهایت نمونههای اجرا شده که برای عکاسی و فشن شوها باید آماده بشه در این بخش نهایی میشن؛ چون بعضی از لوکها با تغییراتی به فروش میرسند و لباس فشن شو و نسخهی قابل فروشش ممکنه کاملا یکسان نباشن. مریم در سفر آخری که به ایران داشتی در مواجه با برندهایی ایرانی چه نقطه قوت یا ضعفهایی را دیدی؟
به عنوان حرف آخر اگه بخوای توصیهای به کسایی که میخوان تازه وارد این صنعت بشن چی میگی؟
مسئلهی بعدی اینکه چه در ایران چه اینجا خیلیها هستند که لباس درست میکنند اما خط فشن را مشخص نمیکنند. آدمهای که تاثیر گذار هستند کسایین که اطلاعات آجتماعی و هنری خودشون را هم بالا میبرند و خیلی مهمه که طراح بدونه در چه زمانهای برای چه آدمهایی لباس خلق میکنه در غیر اینصورت فقط یک تولید کنند میشه.
دنیای فشن و سازو کارش را درست بشناسید.
مطالعه کنید.
در هر زمینهای که وارد شدین بهترین باشید.
و آخرین حرفم اینکه خیلی خیلی زیاد جستجوگر باشد.