«یکبار یک بوفالو حمله کرد. در جامعه ما این باور وجود دارد که بوفالوها نمیتوانند ببینند، اما میتوانند از فاصله بسیار دور بشنوند. برای همین، همینطور که داشتیم قدم میزدیم و حرف میزدیم، از پشت سرمان صدای بوفالو را شنیدیم و شروع به دویدن به سمت پایگاه کردیم. خدا رحم کرد، چون بوفالو دنبالمان کرد و بعد خودش برگشت. خدارو را برای این اتفاق شکر میکنیم.»
پیوریتی آملِست، ۲۴ ساله، با چکمههای مشکی از میان بوتههایی با برگهای زرد و قهوهای راه خود را باز میکند. او عصبی است؛ اما میگوید ترس بخشی از شغلِ اوست. یک منطقه ۱۴۷۰۰۰هکتاری در اطراف پارک ملی آموسِلی در کنیا که یونسکو آن را به عنوان ذخیرهگاه زیستکره ثبت کرده است، تحتِ نظارت پیوریتی است و کار او گشتزنی در این زمینهاست.
بخشی از کار محیطبان مخابره کردنِ اطلاعات به خدمات حیاتوحش کنیا و صحبت کردن با جوامع محلی برای کسب اطلاعات است. البته این فعالیتها از زمان همهگیری سخت شده است.
آملِست یکی از ۸ محیطبانِ زنی است که برای یک صندوق بینالمللیِ کاملاً زنانۀ رفاه حیوانات کار میکنند. این گروه یکی از ۷۶ گروه از محیطبانانی است که شغلشان محافظت از حیاتوحش در مقابل شکار غیرقانونی، قاچاق حیوانات و درگیری بین انسان و حیوان است.
از زمان شروع قرنطینه سراسری در کشور و اعلام محدودیتهای مسافرتی که به دنبال مشاهده نخستین موارد ابتلا به ویروس کرونا در ماه مارس رقم خورد، آملست نتوانسته خانوادهاش را ببیند. آملست میگوید: «من جانم را برای حیات وحش به خطر میاندازم.» او بهطور مرتب یک مسیر ۲۰کیلومتری را طی میکند و هر نوع اطلاعاتی درباره مشاهده شدنِ حیوانات یا هر حرکت مشکوک مانند تلهگذاری را ثبت و گزارش میکند.
او میگوید: «اینجا در کنار حیوانات که نقش دوستانم را داشتند، بزرگ شدم. ما با هم در حال رشد کردن هستیم.»
همهگیری کووید ۱۹ درآمد حاصل از گردشگری را کمرنگ کرده است و باعث شده بسیاری از صندوقهای محافظت از حیاتوحش که با کمکهای خیریه اداره میشوند، بودجه خود را از دست بدهند. در کشور همسایه، تانزانیا، بسیاری از محیطبانان با کاهش گردشگری شغل خود را از دست دادهاند و این باعث شده گروههای گشتزنی مانند گروهی که آملست برای آن کار میکند فشار بیشتری را متحمل شوند و مناطق وسیعتری را نظارت کنند.
این نگرانی وجود دارد که با کاهش پیدا کردن تعداد محیطبانان قاچاق حیوانات افزایش پیدا کند و تعادل ظریفی که بین اکوسیستم و گردشگری برقرار شده برهم بخورد. شارون نانکینیی، ۲۰ ساله، میگوید: «کار ما زیادتر شده است. سختترین چیز حیوانات وحشی است. اگر در بوتهها با آنها مواجه شوید، به شما حمله میکنند. اما میدانیم بدون حیاتوحش، انسانها بقا پیدا نمیکنند و بدونِ انسانها، حیاتوحش بقا پیدا میکند.»
«یکبار یک بوفالو حمله کرد. در جامعه ما این باور وجود دارد که بوفالوها نمیتوانند ببینند، اما میتوانند از فاصله بسیار دور بشنوند. برای همین، همینطور که داشتیم قدم میزدیم و حرف میزدیم، از پشت سرمان صدای بوفالو را شنیدیم و شروع به دویدن به سمت پایگاه کردیم. خدا رحم کرد، چون بوفالو دنبالمان کرد و بعد خودش برگشت. خدارو را برای این اتفاق شکر میکنیم.»
او میافزاید: «دلم برای مهره درست کردن، بز سر بریدن و آب آوردن از چشمه با خواهرم تنگ شده است.»
نانکینیی میگوید: «پیشازاین زنان برای این شغل استخدام نمیشدند. [میگفتند]زن نمیتواند در هوای سخت مسافت طولانی را با پای پیاده طی کند... ما میتوانیم مسافتهای طولانی پیادهروی کنیم، ما میتوانیم بدویم... معمولاً صبحها میرویم میدویم و بعدش با مردها مسابقه میدهیم.»
«آنها فکر میکنند ما نمیتوانیم به مکانهای خطرناک برویم، ما نمیتوانیم داخل بوتهها برویم، فکر میکنند ما فقط وقتمان را در شهر میگذرانیم... ما میتوانیم از عهده این کار بربیاییم، ما میتوانیم سختترین کارها را انجام دهیم و میتوانیم روی پای خودمان بایستیم.»
او میافزاید: «قبل از همهگیری هر جایی شیرها یا کفتارها مشاهده میشدند یا حملهای به گلهها صورت میگرفت، آنها به سراغ ما میآمدند و خبردارمان میکردند. اما حالا نمیتوانند با ما ملاقات کنند مگر اینکه تلفن بزنند.»
سیکِیتا میگوید: «یک چالش دیگر آن است که به خاطر همهگیری افراد در خانه ماندهاند و تعداد زیادی شغل خود را از دست دادهاند، همین ممکن است آنها را به سوی قاچاق حیوانات برای تأمین خوراک سوق دهد. یا شاید گوشت شکار را برای تأمین سایر مایجتاج خود بفروشند.»
یونایس مانتِی، ۲۰ ساله، میگوید: «میدانید قبلاً زن بودن از نظر جامعه ما یک نقطه ضعف بود. ما در جامعه به رسمیت شناخته نمیشویم، ارزش ما فقط به فرزندآوری و مراقبت از کودکان است. اما اکنون ما به رسمیت شناخته میشویم.»
«ما در همان حوزهای کار میکنیم که مردان... خانوادههای ما بیشتر از مردان به ما وابسته هستند. اکنون میتوانم از حقوقم برای آموزش دختر کوچکم استفاده کنم ... آن را به مادرم بدهم که خرج سلامتیاش کند و استانداردهای خانوادهام را ارتقاء دهم. این حسی که از بهرسمیتشناختهشدن به من دست میدهد، مشوقی است برای اینکه یک زنِ محیطبان باشم.»
منبع: The Guardian