بدون شک اورامانات(هورامانات) یکی از مناطق زیبای کُردستان و ایران بشمار می رود که دارای سنت های چند هزار ساله است.
برای پایتختنشینان و البته بسیاری از دیگر مرکزنشینان شاید شمال، جاده چالوس و حتی ماسوله دیگر مقاصد گردشگری تکراری شده باشند. برای همین چه خوب است اندکی هم به مناطق حاشیهایتر به عنوان مقاصد جدید گردشگری توجه کنیم. این بار به غرب برویم و جادههای کوهستانی و پر پیچ و خم اورامانات را تجربه کنیم و با طبیعت بکر و دستنخوردهاش آشنا شویم.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از کُردتودی، واژهی «اورامان» یا «هورامان» از دو بخش «هورا» به معنی «اهورا» و «مان» به معنی خانه، جایگاه و سرزمین تشکیل شده است. بنابراین اورامان به معنی «سرزمین اهورایی» و «جایگاه اهورامزدا» است. «هور» در اوستا به معنی خورشید آمده و هورامان «جایگاه خورشید» نیز معنی میدهد. روستاهایی پلکانی با ۳۵۹۶خانوار ۱۸۹۶۹نفرجمعیت تابع بخش سروآباد شهرستان مریوان می باشدکه به شیب تند خانه هاو سختی کوههای بلند پر از برف و دره های عمیق مشهورگشته است.این دهستان از سمت غرب با کشورعراق و از سمت جنوب به پاوه و کوه شاهو و از طرف شمال به مریوان و در طرف شرق به روستاهای ژاورود و شهرستان سنندج همسایه است. کوه تخت با ۲۷۷۰متر در غرب این دهستان واقع شده است. یک شاخه مهم رودخانه سیروان ازاین دهستان سرچشمه گرفته و پس از تلاقی این دو رودخانه با یکدیگر در خاک کردستان عراق به دریاچه دربندیخان می ریزد .مرکز دهستان با ۴۴۹خانوار ۲۱۴۸نفر جمعیت در فاصله ۷۵کیلومتری جنوب مریوان و اقع شده است.
اورامان که مرکز روستای اورامانات در جنوب شرقی شهر مریوان است، در دره ای شرقی ـ غربی و در شیب تندی رو به روی یال شمال کوه تخت واقع شده است. خانه های روستا که به طور کلی از سنگ و به صورت خشکه چین ساخته شده، پلکانی کوهستانی را ایجاد کرده که در زیر هر پله مردمانی تندرست و شاداب جای گیر شده اند و معنی زندگی را با لذت درک می کنند. هر روز که از پنجره به آن سوی کوه می نگرند، همسایگان کوه مجاورشان را می بینند. و این خانه ها به وسیله پلی باریک و ابتدایی به هم اتصال می یابند. همین بافت معماری زیباست که موجب نامگذاری این روستا به پالنگان شده است. ظاهرا همه چیز دست در دست هم داده اند که اورامان تخت را بهشتی پنهان در دل کوه و دشت بنا کنند. مسیر الحاقی این بهشت از سوی مریوان جاده ای به طول 75 کیلومتر است که حدود 30 کیلومترش آسفالت و بقیه آن خاکی است. البته خاکی که نمی توان گفت جاده ای پر از گل و گیاه و سبزه که شاید اگر در اردیبهشت گذرتان به آنجا بیفتد هرگز رقبت حرکت در آدمی ایجاد نشود چرا که چشم انداز رویایی جاده مریوان به راستی چشم نواز و زیباست و هیچ سخنی یارای توصیف این سرزمین را نتواند بود. گل های وحشی زرد و سرخ و لاله های واژگون اطراف دشت ها و مناطق کوهستانی جاده مریوان هم ارزش دارویی دارند و هم باستانی. ولی شاید فقط خود اهالی منطقه علت ماندگاریشان را بتوانند بازگو کنند.
بنا به اعتقاد این مردم، روستایشان زمانی شهری بزرگ بوده و مرکزیتی خاص داشته و به همین دلیل از آن به عنوان تخت یا مرکز (حکومت) ناحیه اورامان یاد می کردند.
وضعیت خاص روستا از نظر معماری، موقعیت چشمه های پر آب، هم چنین مراسم خاص و آداب و رسوم و وجود مقبره و مسجد پیر شالیار و به ویژه جمعیت و تعداد سکنه قابل توجه آن، نشانگر اهمیت آن در زمان ساسانی است. مراسم معروف «پیر شالیار» از زمان های بسیار دور در این روستا برگزار می شده. مراسمی که با ریشه ای کهن جشن عروسی پیر شالیار (شهریار) را یادآور می شود،این مراسم که شامل سه مرحله است در اولین هفته دی ماه با ارسال گردوهایی برای مردم که از باغ شالیار چیده شده آغاز می گردد و با طی مراحل و آداب و سنن بسیار در کنار مزار پیر شالیار با تقسیم نان خرد شده در داخل ماست بین مردم، پایان می یابد. مردم اورامان بر این عقیده اند که این رسم و رسوم باید پا بر جا بماند و اورامانات تخت همچنان با طی همین مراحل تا به اینجا پایدار مانده و خواهد ماند .
هورامان تخت شامل روستاهای زیر است:
1 - کماله
2 - رودبر
3 - ویسیان
4 - مرکزی ( هورامان تخت )
5 - سرپیر
اورامان قبل از آن که به سرسبزى و شگفت انگیزى معروف باشد به واسطه درآغوش گرفتن پیر شالیار شهره عام و خاص است به طورى که در نیمه بهمن ماه بسیارى از گردشگران اهل تسنن از داخل و خارج کشور به این روستا سفر مى کنند تا در اجراى مراسم سنتى این پیر شرکت کنند. مراسم درویشان اهل حق اورامان نیز از محبوبیت بالایى در نزد مردم برخوردار است. اورامان با این که آب و هوایى معتدل دارد اما بهترین زمان بازدید از آن در فصل بهار و تابستان است. گردو، سیب، انار، لبنیات و روغن محلى از محصولاتى هستند که در این فصل به وفور یافت مى شود. علاوه بر گیوه و جاجیم که محصول مشترک اکثر روستاهاى کردستان است اورامان به تولید صنایع چوبى مانند قاشق، چنگال، شانه، سبد و پنجره هاى چوبى نیز مشهور است. در این بین گردو، گیوه، نمد، جاجیم و صنایع چوبى توانسته اند به سوغات پرطرفدار مردم این روستا تبدیل شوند.
زبان مردم اورامان گونه اى زبان کردى است که در بقیه منطقه کردستان به خوبى فهمیده نمى شود. این لهجه اورامى نام دارد که در چند روستاى دیگر اورامانات نیز به آن گویش مى شود.
موسیقى و رقص این منطقه هم با بقیه منطقه کردستان فرق مى کند. رقص جایگاه فرهنگى خاصى در میان مردم این منطقه دارد.
سیاچمانه، چیله، شمشال، و رقص هورامى جزو آواها و موسیقى هاى متداول منطقه است که به هر بهانه کوچکى در کوچه ها و خانه هاى سنگى این روستا دیده مى شود. قل قلان، بیلان، گورزبازى و هلک ملک نیز از ورزش هاى بومى و بازى هاى محلى مردم اورامان است که در ایام نوروز، جشن هاى عروسى، اعیاد مذهبى و چهارشنبه سورى جوانان، پیران و کودکان این روستا را گردهم جمع مى کند.
فرسا صادقى کارشناس میراث فرهنگى اورامانات را یکى از پاک ترین و زیباترین شهرهاى نه تنها ایران بلکه جهان مى داند: «اگر کسى بتواند یک قطعه زباله در اماکن عمومى این منطقه بیابد یک جایزه پیش من دارد. در اورامانات که دور از شهر است، با سنگ دیوارى چیده اند که زباله ها را در این محل جمع آورى مى کنند.» اورامانات را هزار ماسوله نیز مى نامند. این محل اصالت خود را حفظ کرده و در کنار طبیعت زیباى آن، مدنیت و شهرنشینى منطقه زیبایى خاصى به هزار ماسوله داده است.
هور در اوستا به معنى خورشید است. هورامان را مى توان جایگاه خورشید یا همان سرزمین اهورا معنى کرد. جنوب شرقى شهر مریوان روستایى به نام «اورامانات تخت» قرار دارد که جاده اى به طول ۷۵کیلومتر آن را به شهر مریوان متصل مى کند. اگر با یک حساب سرانگشتى حفظ اصالت و فرهنگ ابیانه اى ها و معمارى ماسوله را کنار هم قرار و گسترش دهیم جواب صورت مسئله ما روستاى اورامانات تخت خواهد بود. این روستا را هزار ماسوله مى نامند. زیرا معمارى آن همانند ماسوله است. حیاط هر خانه بام خانه اى دیگر است، اما با وسعتى بیشتر.
معمارى اورامانات و سرسبزى این منطقه کوهستانى رویاى پله هایى به سمت بهشت را متصور مى کند. خانه هاى این روستا با سنگ و اغلب به صورت خشکه و به صورت پلکانى ساخته شده است. مردم منطقه معتقدند اورامانات تخت زمانى شهرى بزرگ بوده و مرکزیتى خاص داشته به همین دلیل از آن به عنوان تخت یا مرکز (حکومت) ناحیه اى اورامان یاد مى کرده اند. به غیر از وضعیت خاص روستا از نظر معمارى، موقعیت چشمه هاى پرآب، مراسم خاص و آداب و رسوم و وجود مقبره و مسجد پیر شالیار و به ویژه جمعیت و تعداد سکنه قابل توجه آن نشانگر اهمیت منطقه از زمان ساسانى است. پوشاک کردى آمیزه اى از رنگ و نقش است. در کجا و چگونه مى توان زیباترین رنگ هاى دنیا را در کنار هم دید. لباس مردم اورامانات کردى است. پیش از ورود پارچه و کفش هاى خارجى و سایر منسوجات داخلى به استان کردستان، بیشتر پارچه ها و پاى افزار مورد نیاز آنها توسط بافندگان و دوزندگان محلى بافته و ساخته مى شده است.
ساخت پاى افزار «گیوه» یا «گلاش» یا «کالى» بر عهده اوراماناتى ها و مردم و آبادى هاى هجیع، نودشه، بوده و بافت را مردم آبادى هاى نوسود شهرستان پاوه بر عهده داشته اند. جولایى، بافت، پارچه و انواع منسوجات مانند بوزو، ربال، جاجیم، بره بوشمین، موج، جوراب، دستکش، زنگال و کلاء انواع دستبافت هاى این منطقه هستند. مردان کرد اورامانى چوخه، پانتول، ملکى شال، دستار، فرنجى و کله بال و زنان آن جانى، کلنجه، شال، کلاه و کلله مى پوشند. انواع این لباس ها با زیور آلات مختلف تزئین شده اند و رنگارنگ هستند. قارچ، کرفس، کنگر، ریواس، خوژه، پنیر، شیر، عسل، گردو، انجیر موادغذایى این منطقه را تشکیل مى دهند. پلو، «دوغه وا» یا آش دوغ، ساوار، گردول، ترخینه، دوختن یا آش گزنه، هتیمچه با گوشت گوسفند، شدروا، گرما، رشته پلو، رشته رون یک آبه، پرشین، شلغم ترش، و کلانه، از غذا هاى اورامانى است.
از تولیدات هنر هاى سنتى مثل گلیم، سجاده، نمد، سبد، گیوه به عنوان سوغات این محل نام برد. اما دلیل دیگرى به غیر از درمان و سیاحت در یک منطقه سنتى براى سفر وجود دارد. میراث فرهنگى و کهن ایران زمین مى تواند دلیلى براى کشش مسافران به شهر هاى مختلف باشد. هخامنشیان و شکوه شان زبانزد و مایه افتخار ایرانیان است.
موسیقی اورامانات کردستان
موسیقی در معنای سازها آهنگ ها وسرودهایی است که مجموعا زبان حال و مترجم احساسات و عواطف مردم است که از گذشته ی بسیار دور از نسلی به نسل بعد منتقل شده و به عنوان جزیی از فرهنگ قومی با روح و جان مردم در آمیخته و به حیات خود ادامه می دهد.
در زمان حاضر اصیلترین الحان و آهنگ های ایرانی را می توان در اشعار معروف به گورانی شعرای کُرد زبان یافت این آوازها یا گورانی ها هم جنبه ی مذهبی دارند هم غیر مذهبی.آوازهایی که غیر مذهبی می باشند بیشتر بر پایه ی موضوعات عشقی و غنایی و قهرمانی ترکیب یافته اند.
موسیقی با جان و دل اکثر کردها عجین شده است چرا که موسیقی هم پیام آور شادی و هم پیام آور غم می باشد. ودر این میان منطقه ی اورامانات و اورامی زبان از جایگاه ویژه ای برخوردارند زیرا که اورامان خود به معنی خوانندگی و گویندگی است. اورامن نوعی از خوانندگی و گویندگی می باشد خاصه پارسیان است و شعر آن به زبان پهلوی می باشد.
از ویژگی های موسیقی اورامان این است که همچون جلوه های فرهنگ و هنر مردم اورامان از تاثیر موسیقی و فرهنگ های دیگر بر کنار مانده است و همچنان اصالت ایرانی خود را حفظ کرده است و این موسیقی همانند دیگر موسیقی های فولکوریک دارای جمله های ساده و با وسعت صوتی محدود به دنگ و فرمی ترجیع بندی است که در اصطلاح موسیقی استر وفیک نامیده می شود. بیشتر ترانه های اورامی را به صورت تبادل دو گروه می خوانند یا تبادل خواننده و گروه همراه با کف زدن خوانده می شود.
دو نوع موسیقی اورامی چه پلی و گوشی است. چه پلی آهنگ هایی را شامل می شود که ریتمی مشخص و منظم دارند و همراه کف زدن اجرا می شوند . گوشی ملودی های آواز مانندی را در بر می گیرد که ریتم منظم ندارند و اغلب به صورت آزاد اجرا می شوند و خوانندگان به هنگام اجرای این موسیقی یک یا هر دو دست خود را روی گوش می گذارند تا تمرکز بیشتری یابند از این جمله سیاه چمانه مناجات و حالیات را می-توان نام برد.
از سیاه چمانه که گفته می شود به سیاه جامگان دوره زرتشت مربوط است نزدیک به چهل و شش نوع آن در پرده های گوناگون به جا مانده است. می گویند در روزگار خسرو پرویز برای شکار گراز راهی اورامان شد و تحت تاثیر مناظر زیبای آنجا به موسیقیدان خود باربد دستور داد که آهنگی در وصف اورامان بسازد گویا آهنگ اورامان باربد همان سیاه چمانه امروزی است که در طول زمان تغییر نام داده است. در بهار که همه جا سبز و خرم است شاید در دل مناظر زیبای طبیعی کوهستان های اورامان چیزی بهتر از سیاه چمانه ای نباشد که با صدایی دل انگیز و روح افزا در وصف طبیعت خوانده شده است.
از چه پلی بیشتر در شادی ها و عروسی ها استفاده می شود ولی گوشی زمان خاصی ندارد به همین جهت هر وقت فرد اورامانی احساس تنهایی نماید یا خود به خروش می آید و می خواند یا به صدای دیگری گوش فرا می دهد و با آن وقت خود را سپری می نماید.
استفاده از وسایل نوازندگی موسیقی در اورامان کمتر شایع است. خود آواز موسیقی خاص خود را همراه دارد . جز در موارد نادری که از دف ودایره و نی وشمشال استفاده می شود.نیکیتین درباره ی آواز کُرد می-گوید : سیاحان و محققان دانشمند گرایش یافته اند به اینکه عالی بودن آوازهای کردی را به فضایل فردی و قهرمانی این ملت نسبت بدهند. آوازهای کردی چه به صورت د سته جمعی خوانده شود و چه به وسیله ی آوازه خوانهای شاعر مسلک چه درباره موضوع های قهرمانی باشد وچه غنایی بهترین وسیله سرگرمی و وقت گذرانی در محافل و مجالس کردان است.
بازیهای محلی
کلاوریزان
فردی کلاهی را پر از سنگریزه می نمود وآن را وارونه روی یک سطح قرار می داد سپس می بایست کلاه را طوری از زمین بردارد که سنگریزه ای برجای نماند اما اگر موفق نمی شد می بایست سنگریزه های باقیمانده در روی زمین را تک تک طوری بردارد که بقیه سنگریزه ها موجود در سطح تکان نخورند در غیر این صورت بازنده اعلام می گردید. هر کس در این بازی موفق می شد که یا کلاه را پر از سنگریزه برگرداند یا اینکه سنگریزه ها را تک تک بردارد به طوری که بقیه ی آنها تکان نخورد برنده اعلام می شد در این بازی دقت زیادی لازم بود و کسی که نمی توانست اعصاب آرامی داشته باشد موفق نمی گردید.
هیله مارانی (تخم مرغ شکستن)
این بازی که به صورت برد و باخت انجام می گرفت به این صورت بود که در هر مرحله دو نفر با هم روبرو می شدند هر کدام از طرفین تخم مرغی را محکم در دستش نگه می داشت به طوری که یک سر تخم مرغ به طرف بالا باشد و دیده شود سپس فرد دیگری تخم مرغ خود را از طرف سر آن به تخم مرغ طرف مقابل می زد اگر تخم مرغ یکی از آنهاترک بر می داشت این بار دو سر دیگر تخم مرغ را به هم می زدند اگر این بار نیز همان تخم مرغ ترک بر می داشت صاحب این تخم مرغ بازنده محسوب می شد و می بایست تخم مرغ خود را به طرف مقابل بدهد و اگر هر دو ترک برمی داشتند آن طرفی بازنده محسوب می شد که تخم مرغش بیشتر شکسته باشد . به این طریق یک فرد ممکن بود در روز چند تخم مرغ را صاحب شود.
در بارهی بازی بعضی از پژوهندگان گفتهاند که نزد انسان چون حیوان مبنای غریزی دارد . مک دوگال بازی آدمی را ناشی از غریزه ی تعدی او می داند و صفت رقابت جنگجویی را که با اکثر بازیها قرین است شاهد مثال می آورد . راس معتقد است اشتیاق مردم امروزی به بازی از عطش غریزی حاکی است چه در دنیای یکنواخت و زندگی شاق و ملال انگیز کنونی بازی فرد را از امور عادی حیات منصرف می کند و به اموری تازه که مطبوع طبع است معطوف می دارد . استانلی هال بازی رایاد آور تجارب نخستین و کهنترین نژادهای انسانی می پندارد . برخی دیگر بازی را گسترش فعالیتهای آدمی که ذاتا لذت بخش باشد محسوب می دارند و بر آنند که غایت بازی را در خود آن باید جست چه اینگونه فعالیتها به نفسه رغبت آور و خوشایند است . کارل گروس معتقد است بازی فرد را آماده ی ایفای نقش های آینده می کند و احترام به مقررات و انضباط را به او می آموزد و به همدستی و همکاری با همگنان خو می دهد و ولی در حقیقت هدف اصلی رهایی از انقباض درونی و فشارهای زندگی و به خوش گرایی و خویشتن نوازی است.
بازی نیروهای اضافی را که سر بار تن و جان است به مصرف کارهای دلپذیر می رساند و ذهن را از مشغله های گران روزانه پاکیزه می نماید و از این راه به تجدید قوا یاری می کند. چون در بازی بیش از یک نفر دخالت دارد آن را مانند بسیاری از مظاهر فرهنگی مایه ی همبستگی افراد دانسته و گفته اند بازی آدمی را با گروه و جامعه پیوند می دهد.
اما نظریهای که امروزه بیشتر مورد توجه است این است که بازی نوعی کار آموزی و آماده سازی هدفدار است که به وسیله ی تکرار و تمرین صورت می گیرد . بازی در نزد انسانها اشکال مختلف دارد و بدون شک نقش جامعه در این تنوع بی تاثیر نبوده است. بازی یا به صورت انفرادی صورت می گیرد یا به صورت دسته جمعی.
در بازیهای دسته جمعی می توان هدفداری را بهتر مشاهده نمود زیرا از اهداف بازیهای اجتماعی این است که خود خواهی و خود کامگی شخص را تعدیل می کند تا تمایلات فردی او تبدیل به تمایلات جمعی شود . همچنین این نوع بازیها فرد را برای زندگی اجتماعی و مقابله با مشکلات و پیشامدهای غیر منتظره آماده می کند.
خلورتانی
ازمخروط های چوبی استفاده می کردند و دور آن را نخ محکمی می پیچاندند و به نوک آنها یک میخ فلزی ته گرد که بیشتر در نعل اسب و قاطر استفاده می گردد می زدند سپس با کشیدن نخ مخروط شروع به دوران روی زمین می نمود و با چنان سرعتی می چرخید که صدایی نیز ایجاد می کرد . برای به حرکت درآوردن آن می بایست سر بالایی نخ را به صورت حلقه ای در آورند و انگشت اشاره را در آن قرار دهند سپس مخروط ها را که در دست بود محکم به طرف زمین پرتاب می کردند و نخ را می کشیدند بعضی اوقات مخروط خود رابه مخروط افراد دیگری که در حال چرخش بود می زدند و به این ( خلورته مارانی ) یا مخروط شکستن می گفتند اگر مخروط شخصی بدون ترک برداشتن موفق می شد مخروط دیگران را بشکند یا ترک اندازد مخروط او بهترین مخروط محسوب می گردید.
ههملوقوانی یا گورهکانی
هه ملوقوانی از بازیهایی است که دختران انجام می دادند به این صورت که پنج قطعه سنگ به اندازه ی بزرگتر از یک حبه قند انتخاب می کردند و هر کدام از بازیکنان به نوبت با آنها به بازی می پرداختند . برای این کار ابتدا با یک دست سنگ ها را روی زمین ولو می کرد و سپس یکی از آنها را بر می داشت و ضمن اینکه آن را هوا می کرد سنگی را از روی زمین برمی گرفت و می بایست قبل از اینکه سنگ هوا شده به زمین برسد او سنگ خود را برداشته باشد و با همان دست سنگ هوا شده را نیز بگیرد . این بازی چندین مرحله مختلف داشت ابتدا سنگ ها را تک تک بر می داشتند سپس دو تا دو تا سپس یک تکی و یک سه تایی و به همین ترتیب تا پایان تمام مراحل . اگر در حین بازی سنگ هوا شده به زمین می خورد بازیکن دیگر بازی را شروع می نمود و به همین ترتیب بازی دور می زد و هر بار بازیکن بازی را از مرحله ای آغاز می کرد که قبلا نتوانسته بود تا اینکه یکی از آنها زودتر به پایان مراحل برسد و برنده محسوب شود. از دیگر بازی های دخترانه می توان به بازی آلنجی کولنجی یا آسمان رنگه و چوزی و خط خط اشاره نمود.
بن مایه این پژوهش
• پایگاه هورامان شناسی
• مونوگرافی روستای هجیج
• روزنامه ایران , خبرگزاری ایرنا
• کتاب سرزمین و مردم ایران ( ایرانشناسی ) , دکتر عبدالعظیم رضایی