دبیرکل حزب ندای ایرانیان گفت: من معتقدم اگر آقای روحانی در این دو سال گذشته فقط کار و سکوت میکرد و حرفها را سخنگوی دولت میزد کشور بهتر اداره شده بود.
میگوید شعار او در انتخابات «خدمت، صداقت و تلاش مضاعف» است. ارتباط نزدیک هم با رئیس دستگاه دیپلماسی دارد و حضور «محمد جواد ظریف» در صحنه رقابت را تایید یا رد نمیکند و فقط به این پاسخ بسنده میکند که، نمیتوانم با قطعیت بگویم ظریف میآید یا نمیآید، اما این را در تاریخ انقلاب ایران تجربه کردهام که هرکس محکم گفته «نمیآیم» خواهد آمد!
وقتی بحث ائتلاف «اصلاحات-اعتدال» در آوردگاه ۲۸ خرداد را مطرح کردیم، واکنش نشان داد و گفت: «ترجیح میدهم دیگر گزینه ائتلافی نداشته باشیم.»
به هیچ وجه قبول نمیکند اطلاحطلبان در کابینه دولتِ روحانی صاحب کرسی هستند، اما پس از بحثهای فراوانی که با وی در این باره کردیم، از زبانش شنیدیم که مُهرههای جریان اطلاحات در این دولت در سازمان امور اداری و استخدامی کشور، کتابخانه ملی، مرکز اسناد و این قبیل جایگاهها مسئولیت دارند.
مصاحبه داشت به صورت چالشی اما درعین حال آرام پیش میرفت که طرح یک سوال او را عصبانی کرد؛ سوال این بود «با توجه به عملکرد ضعیف دولت، اصلاحطلبان نباید از مردم عذرخواهی کنند؟» پاسخش به این پرسش کمی عجیب بود، درحالی که از طرح این سوال برآشفته شده بود، با انگشت اشاره خطاب به ما گفت: «ما نباید عذرخواهی کنیم بلکه اصولگرایان که از احمدینژاد حمایت کردند باید عذرخواهی کنند!»
فضای مصاحبه که سنگین شد، خواستیم نفسی تازه کند تا دوباره وارد گپ و گفت خود با «صادقِ نداییها» شویم.
در قسمت دوم گفتگو، مقداری از انتخابات فاصله گرفتیم و پیرامون عملکرد دولت سوال کردیم، دبیرکل حزب اصلاحطلب ندای ایرانیان، دل پُری از روحانی و نیروهای نزدیک به او دارد و میگوید: «متاسفانه آقایان نمیخواهند بفهمند که دیگر آن ۲۵ میلیون رای را ندارند، نمیخواهند متوجه شوند کف جامعه چه قضاوتی نسبت به آنها دارند!»
وی فقط از دولتیها انتقاد نمیکند، بلکه نوک انتقاد خود را سمت نیروهای تندرو اصلاحات هم قرار میدهد و میگوید: «برخی اصلاحطلبی را مترادف با ستیز با حاکمیت میدانند؛ من مبانی آنها را قبول ندارم.»
قرار مصاحبهمان با «سید صادق خرازی» درخانهای متفاوت در کوچهای در یکی از محلههای شمال شهر تهران بود.
وارد منزلش شدیم، دیدن چند درب مُعرق کاری شده سنتی که هر هموطنی را یاد خانهها و موزههای کاشان میاندازد، سردرگممان کرد. از پلههای «مورب» ساختمان که بالا رفتیم، در طبقه دوم از کنار دو درب چوبی روشن عبور کردیم و در انتهای راهرو وارد کتابخانهای بزرگ شدیم. این کتابخانه محل برگزاری گعدههای «خرازی» با چهرههای مشهور بسیاری بوده، از ظریف گرفته تا حاج قاسم.
در قفسههای چوبی ماهونی رنگ، پُر از کتابهای کمیاب و معروف بود. کتابها همه شمارهگذاری شده بودند، یک شومینه سیاه در دل ضلعی از کتابخانه توی ذوق میزد. عکسهای قدیمی از چهرههای شناخته شده نیز دور تا دور این کتابخانه جلب توجه میکرد.
زمان ما برای بازید از عکسهای قدیمی رهبر انقلاب، شهید بهشتی، سید حسن نصرالله، آیتالله خرازی و اشیا تزئینی و کم نظیر اندک بود، به دلیل آنکه دبیرکل حزب ندای ایرانیان با مشاور خود وارد کتابخانه شد و دیگر گفتگو را باید شروع میکردیم.
از مشاور او که در عرصه دیپلماسی مویی سفید کرده بود، دعوت شد تا در کنار صادق خرازی بنشیند؛ با لبخندی دعوت را رد کرد و گفت که ترجیح میدهد در تصاویر دیده نشود. بالاخره صاحب کتابخانه را زیر یکی از قفسههای خوش رنگ و لعاب در زاویهای مطلوب از نور و جلوه نشاندیم و با او ۶۰ دقیقه پیرامون رفقای دور و نزدیکش و انتخابات پیش رو گفتگو کردیم.
گفتگو که پایان یافت، خرازی درخواست کرد متن مصاحبه ابتدا برای او فرستاده و پس از تایید نهایی منتشر شود، این کار انجام شد اما در متن جدید که دفتر وی برای ما ارسال کرد، تعدادی از پرسش و پاسخها حذف شده بود!