بدون تردید هنگامیکه کلمه خلاقیت را میشنویم، تصویر شیء یا کاری متفاوت و جدید به نظرمان میآید که در پشت آن ایده جالبی نهفته است و همگان متفاوت بودن، خاص بودن، نو و تازه بودن آن را تایید میکنند.
تصویری که از آدم خلاق در ذهن ما شکل گرفته، آدمی باهوش، توانمند، متفکر با ایدههایی جدید و نوآورانه است که میتواند با خلاقیت خویش یک مجموعه، سازمان یا فرایندی را بهشکلی نو و موثر، بهسمت اهداف اصلیاش سوق دهد. گاهی فرد خلاق را یک ناجی افسانهای میدانند که با ایدهها و تفکرات خود قادر است با حرکتی ساده بنبستها را باز کند و موانع را با کمترین هزینه از سر راه بردارد. وجود این تصویر هیجانآور از فرد خلاق باعث میشود بسیاری سعی کنند هرطور شده است، خود را خلاق نشان دهند و به گونهای متفاوت بدرخشند. اما این تصویر ذهنی از خلاقیت و انسان خلاق تا چه میزان صحیح است؟ بهراستی چگونه میتوان یک خلاق واقعی بود؟ آیا خلاقیت ذاتی و موروثی است یا اکتسابی؟ ویژگیهای یک آدم خلاق چیست؟ و … اگر میخواهید پاسخ این پرسشها را بیابید، با این مقاله همراه شوید.
«خ»: خطاهای شناختی و باورهای غلط رایج درباره خلاقیت کدامند؟
یک باور اشتباه میگوید: «ایده خلاقانه باید الزاما ایدهای نو و جدید باشد.» این یک تصویر ذهنی اشتباه است که ما درمورد واژه «خلاقیت» داریم و اصولا هم نمیتواند صحیح باشد؛ درواقع یک ایده خلاقانه الزاما همیشه یک ایده جدید نیست، بلکه میتواند شکل اصلاحشده و تغییریافته ایدههای قدیمی باشد که با کارکردی جدید و از زاویهای تازه معرفی شده است؛ یعنی راهحلی قدیمی که اکنون دیگر جواب نمیدهد و نیازمند اصلاح است. خطای دیگری که در این مورد وجود دارد، این است که گفته میشود «لازمه خلاقیت، هوش است و الزاما شخص خلاق آدم باهوشی است.» متاسفانه این هم یک باور غلط و رایج است. آنچه در خلاقیت مهم است، نوع نگاه متفاوت به موضوع است، نه الزاما داشتن هوش بالا؛ مثلا یک کودک پنجساله در مقایسه با فردی باهوش و حتی شاید دانشمندی پنجاهساله میتواند راهحل بهتری را ارائه بدهد. داستانی هست که میگوید از اشخاص مختلف پرسیدند اگر قرار باشد یک چشم اضافه داشته باشید، دوست دارید آن چشم کجای بدنتان قرار میگرفت؛ شخص خردمندی بهترین پاسخ را داد و گفت: «دوست داشتم کف دستم باشد؛ چون آن را میتوانستم به هر سمتی بچرخانم و همزمان با چشم سومم جاهای بیشتری را ببینم.» اما خلاقانهترین پاسخ را یک کودک پنجساله داد. او گفت: «دوست داشتم نوک انگشتم باشد؛ چون میتوانستم آن را درون هر سوراخ فروببرم و ببینم آنجا چه خبر است.» درحقیقت خلاقیت آنجاست که کودک، چهارچوب اندازه چشم را نادیده گرفت؛ درصورتیکه آن شخص خردمند چشم را با ابعاد واقعیاش در کف دست قرار داده بود. به نظر میرسد گاهیوقتها هوش، تجربه و حتی دانش باعث میشوند دریچههای خلاقیت بسته شوند! باور نادرست دیگر این است که خلاقیت امری ذاتی است. این باور میگوید «چون تمام اعضای آن خانواده آدمهای خلاقی هستند، پس خلاقیت ژنتیکی و در خون این خانواده است.» اما واقعیت چیز دیگری است! خلاقیت، اکتسابی است و اگر شخص در محیطی که یک شخص خلاق واقعی وجود دارد رشد کند، احتمال خلاقشدنش بسیار افزایش مییابد. «جنریچ آلتشولر»، ابداعکننده اصول تریز یا همان نظریه حل نوآورانه مسئله، با تکیه بر این موضوع که خلاقیت اکتسابی است، فهرستی از دستورالعملهایی را که میتوان بر پایه آنها به نوآوری دست زد، تهیه کرد.