فصل تابستان سینما در دنیای غرب درحالی به پایان رسید که «تاپگان۲» فروش جهانی یک میلیارد و ۳۵۵میلیون دلار را تا اینجا به خود اختصاص داد. ۷۰۵میلیون دلار از این رقم، پولی است که تماشاگران آمریکایی برای دیدن ماجراجوییهای هوایی تامکروز پرداخت کردند.
آنها روی پرده سینما ابرقهرمانی را دیدند که با شجاعت و بیباکی به قلب دشمن موهوم و ساختگی دولتمردان آمریکا میرود و بعد از دو ساعت ماجراجویی (که بیشتر باید از آن با اصطلاح خودمانی خالیبندی یاد کرد تا ماجراجویی!) موفق میشود بهراحتی مواضع دشمن خیالی (بخوانید ایران) را نابود و به سلامت به پایگاه خود برگردد!
این نخستین بار نیست که در یک بلاکباستر پرخرج هالیوودی، قهرمان ماجرا موفق میشود تمام اهداف جنگی از قبل اعلام شده را نابود و دشمن را شکست دهد. مسلما آخرین بار هم نخواهد بود. سیاستمداران آمریکایی برای فریفتن مردم عادی همیشه نیازمند دشمنی موهوم هستند تا به واسطه آن سر گروههای مختلف اجتماعی را گرم کرده و در پشت پرده به چپاول منابع ملی پرداخته و چیزی برای مردم کشور خود باقی نگذارند. هالیوود هم در فیلمهای مختلف خود با این سیاست گمراه کننده همراه میشود و خوراک تبلیغاتی لازم را برای سیاستمداران جنگ طلب و منفعت طلب فراهم میکند. نکته جالب در رابطه با تمام این فیلمهای تبلیغاتی و شعاری، پیروزی نیروی نظامی آمریکا بر دشمن فرضی است، اما آیا این پیروزیها واقعی است و در عالم واقعیت هم رخ دادهاند؟ واقعیتهای تاریخی به این پرسش، جواب منفی میدهند.
جعل واقعیت روی پرده
اتفاقا نکتهای که مورد توجه تحلیلگران سینمایی و سیاسی است، تاکید آنها روی این موضوع است که برعکس داستان فیلمهای پروپاگاندایی هالیوودی و پایانهای خوش مورد نظر آنها در عالم واقعیت همیشه این ارتش آمریکا و نیروهای نظامی آن بوده که در نبردهای واقعی در اقصی نقاط دنیا شکست خورده و با سرافکندگی و تحقیر به خانه هایشان برگشتهاند. رویدادهای تاریخی و وقایعی که در ۱۰۰سال اخیر رخ دادهاند، درست بودن این تحلیل را بهشدت به رخ میکشد. آنچه جالب توجه به نظر میرسد، این است که نظامیان آمریکایی هیچگاه در خاک کشورشان در حال نبرد با یک نیروی خارجی نبودهاند و سربازان آمریکایی همیشه در نقاطی بسیار دورتر از خاک سرزمین خود تفنگ به دست گرفته و با دشمنان خود جنگیده و مبارزه کردهاند. در همین حال، فرماندهان نظامی، این جنگهای نابرابر را دفاع از خود معرفی کرده و هیچ وقت به رسانهها و مردم پرسشگر جواب ندادهاند که حضور در خاک کشورهای دیگر و مقابله با مردم این کشورها چگونه میتواند دفاع از خود، مبارزه برای آزادی و کمک به مردم محروم تعبیر و تعریف شود. وظیفه نیروهای تندرو در هالیوود این است که با تولیداتشان به توجیه این ادعاهای دروغین بپردازند.
بدون ترس و طمع با ربات او ام پی فینکس معامله کن! مشاهده تبلیغ
شکست پیدرپی در واقعیت
از دوران جنگ جهانی دوم و حضور اشغالگرانه نیروهای آمریکایی در هندوچین و مبارزات آزادیبخش ملت چین برای رهایی از استعمار و امپریالیسم، حضور غیرقانونی آمریکا در بقیه نقاط دنیا شکل آشکاری به خود میگیرد. این حضور البته با شکست مفتضحانه نیروهای نظامی آمریکا همراه است. بعد از آن وظیفه بازیگرانی مرتجع با دیدگاههای تند دست راستی مثل جان وین است که به کمک این نیروهای شکست خورده آمده و در داستانهای دروغین چند فیلم، ضمن ستایش از حضور غیرقانونی درخاک دیگر کشورها، شیرینی پیروزی دروغین را به حلق مردم آمریکا و بقیه جهان بکند. اواسط دهه۶۰ میلادی همزمان با دخالت نظامی آمریکا در ویتنام و حمایت از دولت دست راستی و ضد کمونیست آن است. نیروهای نظامی پیشرفته و تا دندان مسلح آمریکا در این نبرد هم شکست میخورند و با از دست دادن صدها سرباز و افسر و تعداد بسیار زیادی مجروح جنگی به خانه برمیگردند.
اعتراض دروغپردازی قدیمی
جان وین که در چند فیلم وسترن، سرخپوستان را مانعی برای پیشرفت آمریکا دانسته و این صاحبان اصلی سرزمین آمریکا را بهعنوان جماعتی وحشی از دم گلولههای تفنگ خود میگذراند در محصولات جنگی آمریکایی همین وظیفه را در قبال قتلعام مردم دیگر کشورها به عهده گرفت. معروفترین این دسته محصولات ارتجاعی اکشن جنگی «کلاه سبزها» به کارگردانی و بازی خود جان وین است. فیلم که براساس رمانی از رابین مور ساخته شده، وین را در مقام یک فرمانده نظامی نشان میدهد که پس از تمرینات زیاد با نیروهای زیردست خود راهی ویتنام میشود تا دمار از روزگار ملت ستمدیده این کشور کوچک درآورد و روی پرده سینما پیروزی را نصیب نظامیان آمریکایی کند. نمایش عمومی فیلم در سال ۱۹۶۸ با برخورد سرد منتقدان و تماشاگران خسته از دروغ و تزویر روبهرو شد و این در حالی بود که شهرهای آمریکا صحنه مبارزه و مخالفت مردم آن با جنگ ویتنام و مداخله نظامی آمریکا در آن بود. جین فوندا، بازیگر معترض سینما از جمله افرادی بود که فعالانه در این تظاهرات ضد جنگ حضور داشت. او که یک بار هم به ویتنام دوپاره سفر و با رهبران جنبش چریکی این کشور دیدار و گفتگو کرد، بهدلیل حضور در تظاهرات توسط پلیس دستگیر و بازداشت شد.
آمریکا جز دخالت نظامی در کشورهای دیگر از راههای دیگری نیز در امور داخلی کشورهایی که تضاد منافع داشت، مداخله میکرد. شرکت در کودتاهای مختلف علیه دولتها و حکومتهای ملی در سراسر جهان و حمایت مالی و معنوی از مخالفان سیاسی این حکومتها از دیگر کارهای سیاستمداران سلطهجوی آمریکایی بوده است. با وجود آنکه با گذشت زمان مداخله نظامی در کشورهای دیگر به نوعی منسوخ شد و سیاست مداخله غیرمستقیم و پنهان در دستور کار آمریکاییها قرار گرفت، باز هم تاریخ دو مداخله نظامی مشهور این کشور در دو کشور عراق و افغانستان را هیچگاه از یاد نخواهد برد. ترک این دو کشور و بازگشت نیروهای آمریکایی به خاک خود باز هم با سرافکندگی و شرمساری همراه بود. اینجا هم بر خلاف فیلمهایی مثل تاپ گان، نظامیان آمریکایی نه با پیروزی و موفقیت که با شکستی فجیع راهی خانه هایشان شدند و با وجود این، هالیوود باز هم به دروغ پردازیاش ادامه داده و طرف آمریکایی را در نبردهای برون مرزی پیروز و موفق به تصویر میکشد. از سیاستهای مهم و اصلی سیاستمداران دست راستی و نژادپرست آمریکایی، ساختن و خلق یک دشمن موهوم و خیالی است تا به کمک آن بتوان اهداف تجاوزگرانه را توجیه کرد و برای حضور نظامی و غیرنظامی در دیگر کشورهای دنیا دلیلی به اصطلاح موجه ارائه کرد.