خانم توروخدا یه فال بخر، آقا خواهش میکنم بیا وزن بگیر، کفشاتون رو واکس بزنم، خواهش میکنم، فقط یه گل بخر و... اینها جملاتی هستند که در طول روز بارها میشنویم. گاهی بیاعتنا از کنارشان رد میشویم. حالمان خوش نباشد، حتی با خشونت از خود دورشان میکنیم و یا با قلبی مچاله از اندوه و غم درخواستشان را قبول میکنیم تا شاید گرهای از کارشان باز شود.
به گزارشی از کهگیلویه و بویراحمد؛
کودکان کار یا بهتر است بگوییم «خردسالان خیابانی» به اجبار یا به اختیار در سطح شهر یاسوج در فصول گرما و سرما جلوی چشم ما و زیر گوش مسئولین استانی مشغول به کار هستند.
قبول داشته باشیم یا نه، کودکان خیابانی این روزها بهترین و کم ریسک ترین واسطه خرید و فروش مواد مخدر صنعتی و روانگردانها برای افراد سودجو و فرصتطلب هستند.
از طرفی، این قشر عمدتا دچار بلوغ زودرس می شوند که این معضل خود یکی از زمینه های ایجاد آسیب جنسی است.
با نیم نگاهی به نتیجه پژوهش «سنجش رفتارهای پرخطر در کودکان کار و خیابان در ایران» که توسط سازمان بهزیستی صورت گرفته است، میانگین سن شروع روابط جنسی این قشر، در دختران ۵ الی ۱۲ و در پسران ۷ الی۱۳سال است و عمق فاجعه آنجا پدیدار می شود که در مجموع ۲۱ درصد این کودکان رابطه جنسی را تجربه کردهاند.
بر کسی پوشیده نیست که برخورد با دلالان این حوزه و ساماندهی این وضعیت، وظیفه نهادهای حمایتی و قانونی است که از نگاه ساختاری و توزیع بودجه، امکانات و نیروی انسانی کم هم نیستند، اما اگر با نگاهی نتیجه محور به موضوع بنگریم، متاسفانه از پس عملکرد سازمان ها و نهادهای دولتی، حاکمیتی و سمن ها، فقط این حقیقت تلخ بیرون می زند که: «این معضل اجتماعی روز به روز در جامعه یزرگتر و وسیع تر میشود.»
از سوی دیگر و با وخیم تر شدن اوضاع اقتصادی جامعه هدف(شهرستان محروم) و فقیرتر شدن خانواده های مستعد و درگیر شدن و پیوستن فرزندان آنها به این گروه، اکنون با پدیده دیگری نیز روبرو هستیم؛ «کودکان کار دارای خانواده»
دستگاهها برای ساماندهی کودکان کار احساس مسئولیت کنند
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری کهگیلویه و بویراحمد پیش از این گفته بود: سازمانهای مسئول، مصوبات ساماندهی کودکان کار را عملیاتی کنند.
او نسبت به بیتفاوتی دستگاههای حمایتی ابراز تاسف کرده و میگوید: وقتی پای مطالبهگری در حوزه کودکان کار به میان می آید، ادارات گردن یکدیگر میاندازند و حتی به خود زحمت نمیدهیم قانون را در حوزه کودکان مطالعه کنیم و متاسفانه جلسات حوزه کودکان کار محدود به سخنرانی، حضور فیزیکی و رفع تکلیف است.
او عنوان می کند: بخشی از انواع آسیبهای اجتماعی در این زمینه متوجه خانوادهها است، چرا که بطور مثال این کودکان بیماریهایی را به دیگران منتقل میکنند. به آن اندازهای که سمنها به حوزه کودکان کار ورود کرده اند دستگاههای دولتی در این زمینه احساس مسئولیت نکرده اند. خواهش میکنم به فکر کودکان باشید. متاسفانه اغلب کودکانی که در خیابان هستند بیشتر تکدیگری میکنند.
217 کودک کار خیابانی؛ مدیریت این جمع کار نشدنی است؟
سرپرست فرهنگی و اجتماعی استانداری کهگیلویه و بویراحمد آمار کودکان کار در استان را حدود ۲۱۷ نفر اعلام کرد.
با وجود اولتیماتومها، وعده و وعیدهای مسئولان کهگیلویه و بویراحمد، روز به روز تعداد کودکانکار افزایش پیدا میکند. آنچه در ابتدا به ذهن می رسد این است که پیگیری و بررسی و مدیریت اوضاع ۲۱۷ کودک کار دشواری نیست و منطقا هزینه زیادی هم نمیبرد، اما چرا اقدام موثری صورت نمیگیرد؟
با مسئولین امر که صحبت می کنیم، همه جا حرف از «بایدها» و «نبایدها» است که ظاهرا مخاطبی برای آن یافت نمی شود و افعال به آینده موکول می شود. چه اگر اخبار دارای فعل آینده مسئولان را از خروجی رسانه ها حذف کنیم، شاید با صفحات بسیار خلوتی مواجه شویم. اما همزمان، پای سخنرانی و جلسات گزارش دهی 6ماهه و سالانه که می نشینیم، گوشمان اعداد و ارقام بعضا درشت و باور نکردنی می شنود که در عالم واقعیت نمود عینی و ملموس از خرج کرد آن نمی توانیم بیابیم.
از طرف دیگر، چنانچه این صورتحساب های بلند برداشت از جیب بودجه و امکانات عمومی منتهی به اقدامات زیرساختی فرهنگی و اجتماعی موثر در این حوزه باشد، کمتر کسی است که به آن خرده بگیرد و ناراضی باشد؛ اما دریغ و حسرت آنجا بیشتر اوج می گیرد که کارنامه این حوزه نه در اقدامات زیربنایی و نه حتی در راهکارهای مُسکن گونه، نمره قبولی را در خود ثبت نکرده است.
از صحبت با مسئولین هم چیزی عایدمان نمی شود؛ چرا که «نهادهای موازی» و «خنثی کننده عملکرد» آنقدر الی ماشاءالله زیادند و همپوشانی قانونی و تضاد و تناقض در مقررات فراوان است که آنچه معمولا از گفتگو با مسئول ارگان "الف" دست می آید، این است: مقصر سازمان "ب" است که در جمع حاضر نیست و اگر اختیارات و بودجه اش را به ارگان ما بدهند مشکل حل می شود.
حال آنکه اگر نمایندگان سازمان "ب" و "ج" و غیره هم حضور داشته باشند، منتهی به بحث های بی فایده و دعواهای کلامی و یقه گیری های مرسوم می شود و نهایتا «از این پشم کلاهی برای سر کودکان کار بافته نمی شود.»
بزرگی می گفت: در بحث آسیب های اگر مسئولان امر فقط یک بار فکر می کردند کودک کار، جوان معتاد و امثال آنها از خانواده خودشان است و سرنوشت این افراد با منافع شخصی شان در جایی به هم گره خواهد خورد، وضع به این شکل نبود!