خبرگزاری شبستان: اگرچه در عصر ظهور با گسترش عقلانیت و دانش فراگیر، امکان کژی و پلشتی به طور محسوسی از بین خواهد رفت اما، همچنان نفس سرکش و تمامیت خواه و ناآرام انسان او را به کسب هر چه بیشتر امکانات و استفاده حداکثری از لذّات و شهوات فرا می خواند.
به گزارش خبرنگار مهدویت و غدیر خیرگزاری شبستان: تبیین چارچوبِ نهضت فراگیر و قرآنی مهدوی در عصر ظهور و مواجهات تبیین شده در باب مهلت و فرصت شیطان مطرود، تا زمان اعلام جهانی قیام عظیم مهدوی، مقؤلاتی بودند که ما را بر آن داشتند تا گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین سید احمد موسوی، استاد حوزه و دانشگاه ترتیب دهیم که قسمت ابتدایی آن در ادامه از نظرتان می گذرد:
بنابر تصریح قرآن کریم به ابلیس تا «يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» مهلت داده شده است؛ آیا این روز، روز قیام و ظهور حضرت حجت(عج) است؟
در چند آیه از آیات عظیم قرآن کریم آمده است که بعد از نافرمانی ابلیس نسبت به فرمان خداوندی، ذات اقدس الهی، ابلیس را مورد طرد و لعن قرار داد و فرمود: «فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ»، سپس بنا به این فرمان خداوند، ابلیس رو به حضرت رحمان گفت: «رَبِّ فَأَنْظِرْني إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» یعنی حال که مرا رانده درگاهت نمودی پس تا روز قیامت به من مهلت بده؛ در پاسخ این درخواست شیطان، قرآن کریم در چند بیان می فرماید که به او مهلت داده شد. این مهلت در آیاتی تا روز قیامت و سرانجام کار بیان شده است و در آیه مورد نظر، تا روز موعود و وقت معلوم که بنا به روایات وارده شیعیان، این روز، آغاز امامت و ظهور حضرت ولی عصر(عج) روی زمین خواهد بود.
خداوند در آیات قرآن کریم مهلت شیطان را منوط به وقت و امر الهی بیان داشته است، این وقت زمانی است که بنا بر مصلحت خداوندی، سراسر جهان از ناپاکی و بی عدالتی و ظلم و ستم پاک خواهد شد و طنین جان فزای وحدانیت، در اقصی نقاط گیتی، طنین افکن خواهد شد.
در روایات اسلامی وارد است که در آغاز حکومت کریمه مهدوی، تنها صدایی که از سراسر عالم شنیده خواهد شد، ندای رسای برابری، عدالت و یکتاپرستی خواهد بود. در این روز شیطانِ مطرود به دست باکفایتِ حضرت حجت(عج) از میان برداشته خواهد شد. البته این نکته نیز در باب این روایت وجود دارد که مرگ شیطان به معنای نابودی کامل خواهد بود و یا عدم تأثیر او بر ابنای بشر؟ که این نکته مورد بحث و کنکاش محققان است. گویی در این روایت اینگونه اشاره شده که در زمان ظهور حضرت ولی عصر(عج)، آنقدر بازار اغوای شیطان کساد و بی رونق می شود که گویی او دیگر وجود ندارد و هیچ اثری از او یافت نمی شود.
در هر حال، چه معنای حقیقی موت و یا معنای استعاره ای آن شامل حال شیطان در عصر ظهور گردد، این نکته اتقان می یابد که مورد اشاره شده در باب ابلیس و بیان «يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» همان روز ظهور و قیام حضرت ولیعصر(عج) است.
بنا بر این بیان قرآن کریم می بایست بعد از قیام حضرت ولی عصر(عج)، دیگر فردی دچار گمراهی و ضلالت نگردد، پس چگونه است که با توجه به پایان مهلت شیطان، باز گروهی در عصر ظهور در مقابل حضرت حجت(عج) می ایستند؟
در آیه اشاره شده و روایات مطروحه، سرنوشت ابلیس مطرود بیان شده است. این مقؤله می بایست مورد توجه قرار گیرد که طبق آیات فراوان دیگر قرآن کریم، مسئله اختیار و بقای تکلیف الهی انسان، تا پایان دوران و قیام قیامت، مورد تأکید و سفارش قرار گرفته است. درست است که ابلیس به دست باکفایت امام عصر(عج) از میان برداشته خواهد شد، اما انسان کماکان مختار خواهد بود و این قدرت انتخاب و گزینش اوست که می تواند همچنان وی را بر مدار حق و حقیقت و یا گمراهی و ضلالت حرکت دهد. امروزه و یا در تمامی دوران های خلقت، تمامی عصیان ها و نافرمانی های انسان از وجود شیطان منبعث نمی شود، بلکه پاره ای از این سرکشی ها به علت نفس اماره و خوی تفاوت خواه و عصیانگر آدمی است. در قرآن کریم یک شیطان بزرگ تعریف شده که همان ابلیس مطرود است، اما در همان بیانات، سخن از نفس سرکش و ناآرامِ آدمی نیز به میان آمده است. قرآن کریم می فرماید: «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ»؛ در جای دیگر سخن از شیاطین جن و انس است: «مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاس مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاس».
بنابر این، اگر اختیارات آدمیان باقی خواهد بود و تکالیف الهی نیز همچنان بر دوش انسان ها قرار خواهد داشت، نمی توان بیان کرد که پس از اتمام وقت معلوم، دیگر شخصی گرفتار گمراهی و ضلالت نخواهد شد. نکته مهم در عصر ظهور در این مسئله است که، یکی از عوامل مهم و تأثیرگذارِ اغوا و فریب آدمیان از میان خواهد رفت و راه سعادت و کمال، بیشتر و بهتر روی مخلوقات گشوده خواهد شد.
این تضادهای برداشتی و تفاوت های دیدگاهی در باب شرایط آخرالزمانی، چگونه در روایات مشخص شده اند؟
شاید سؤال اساسی در این دیدگاه وجود داشته باشد که آیا اساساً در دوره بعد از ظهور، می توان گناه و عصیان نکرد؟ در پاسخ می بایست بیان کرد که اختیار و قدرت انتخاب انسان تا انتهای امر، برای او همچنان وجود خواهد داشت. این نکته نمی بایست باعث خلط مبحث شود. اینکه مانعی برای تحقق گناه در عصر ظهور در برابر انسان قرار خواهد داشت به طور کامل، پذیرفتنی نخواهد بود. اما نکته اینجاست که افرادی که در عصر ظهور مرتکبِ گناه و عصیان می شوند می بایست انگیزه ای برای انجام گناه داشته باشند. درست است که در عصر ظهور با توجه به گسترش عقلانیت و دانشِ فراگیر، امکان کژی و پلشتی به طور محسوسی از بین خواهد رفت اما، همچنان، نفس سرکش و تمامیت خواه و ناآرام انسان او را به کسب هر چه بیشتر امکانات و استفاده حداکثری از لذّات و شهوات فرا خواهد خواند. می بایست توجه داشت که ریشه های روانی در انجام گناه، بسیار بسیار حائز اهمیت هستند. در خیلی از موارد جهالت ها و تبعیض ها و بی عدالتی ها باعث پیدایش بزه و گناه هستند، اما اگر جامعه ای به تحقیق دست یابد که در آن، گسترش عدل و توسعه عقل شکوفا گردد، آیا می توان انتظار داشت که اختیار از انسان سلب شود؟ در این جامعه قطعاً شرایط عصیان و گناه از بین خواهد رفت، ولی؛ این امر به طور کامل ریشه کن نخواهد شد؛ زیرا انسان تا مادامی که مختار است، می تواند در هر مسیری وارد شود و از هر امری که بخواهد تبعیت نماید.